[متن آهنگ «با من از ایران بگو» از داریوش]
یاور از ره رسیده
با من از ایران بگو
از فلات غوطه ور
در خون بسیاران بگو
باد شبگرد سخنچین
پشت گوش پرده هاست
تا جهان آگه شود
بی پرده از یاران بگو
با من از ایـــــــران بگو
شب سیاهی میزند
بر خانه های سوگوار
از چراغ روشن
اشک سیه پوشان بگو
پرسه ی یأس است
در آوای این پتیارگان
از زمین از زندگی
از عشق از ایمان بگو
سوختم آتش گرفتم
از رفیق و نارفیق
از غریب و آشنا
یاران هم پیمان بگو
ضجهی نام آوران
زخمی به خاموشی نزد
از خروش نعرهی
انبوه گمنامان بگو
قصه های قهرمانان
قهر ویرانگر نداشت
از غم و خشم
جهانساز تهیدستان بگو
با زمستانی که
میتازد به قتل عام باغ
از گـُل خشمی که
میروید در این گلدان بگو
یاور از ره رسیده
با من از ایران بگو
از فلات غوطه ور
در خون بسیاران بگو
باد شبگرد سخنچین
پشت گوش پرده هاست
تا جهان آگه شود
بی پرده از یاران بگو
با من از ایـــــــران بگو