جورِ دیگر باید دید زیرا جهان جورِ دیگر است
(آقا راستی چرا زیرا داریم رو را نداریم؟) بی نمک
واقعیت اون نیست که توو چشمای تو موج میزنهواقعیت این شب تیره ست
واقعیت اینه که بین منو تو تا آخر عمر
دیگه هرچی حرمته شیکست
واقعیت این نیست که توو اخبار میگن
واقعیت توو ایران و کوچه ست
واقعیت این نیست که واست از هوای بهشت میگن
واقعیت همین زندگی پوچ ست
آره خب این جمعه ها غروبش بده وسط شهر غم دیده
پس گفتن از شنبه شروعه واسه ما شنبه ممبه تعطیله
یه شنبه ریکاوری واسه قبلشم به من میده
دوشنبه استارته و شلیک و طبیعت فشنگشم چیده
این جمعه ها غروبش بده وسط شهر غم دیده
پس گفتن از شنبه شروعه واسه ما شنبه ممبه تعطیله
یه شنبه ریکاوری واسه قبلشم به من میده
دوشنبه استارت و شلیک و طبیعت فشنگشم چیده
سه شنبه جلو پا جلو بازو یکی پایین یکی بالا
یینگ یانگ
میای بالا زرتی با ما انگار کره خر دادن بهت تی تاپ آ
دنبال قدمای بزرگ نگیر فاز چتی با ما
میگی که این یکیت خفنه ولی هنوز چرتی بابا اَ
چهارشنبه هارو دوست دارم منم عین خیلیای دیگه
میدونم اینو خوب نی که تنهام و اینو
هرکی بیبی داره میگه
پنج شنبه دلم میگیره ولی خب میگذره اینم
روزا با بی میلی داره میره پام دم داره
میپره سینه ام
شب تب وینسترول هنو درد داره جای آمپول دیروز
جهان شده یه ساعت خوابیده مردم یه مشت پاندولِ بی روح
ما که خب وضعمون بد نی پُر کاغذه سامسون تیمون
اما یه سری اگه هم نیارن اساسو میریزه صاحبخونه بیرون
آری جهش لازم است و پول
تنها میتواند دلیلی برای جهش باشد نه خودِ آن
اما برای هر جهشی نیز دلیل لازم است
آقا میز همون داداشِ لیزه
بی نمک
باید به کل آدما شک کرد
که حتی جمعه ها مکدر شد
باید به سادگی توهم داشت
نگاه کن گریه هامو بدتر شد
باید به جَمع یه ضربدر زد
باید که منها تقسیم و مفرد شد
باید به ثانیه تذکر داد
که باز تنها و مفرد شد
باید از کودک درونت بپرسی که هنوز سالمه یا نه
(ازش بپرس)
باید از ننت بپرسی پدرت ظالمه یا نه
(فقط اونه که خوب میدونه ازش بپرس)
باید از خودت بپرسی چقده بد میتونه باشه مگه حالِ یه آدم
باید از عشقت بپرسی که حست راجع به من کامله یا نه
بعضی وقتا بد *... میشه
که منم میخورم زهرِ ماری پیشت
تا میخواد یه خرده سر صدا بپیچه
یهو یکی مارپیچی به قلبِ ما میپیچه
هی میندازم به هر کسی آس تیکه
سمتِ چپی بده ولی سمت راستی شیکه
ما که وِجی باز و گشنیز پسندیم
ولی خب اونم به یه طرزِ خاصی پیکه
هر روز صد تا درد و مرض داری پیشت
باز نمیشه حتی هرزگاهی نیشت
شبا اوضاع بد خماری میشه
روزا توو خونه سرشماری میشه
لیوانِ چایی حاضر
دیوار زندگی کوتاهست که رفت
میچینمش پازل پازل هه حاجیتون خودش پازل بازه
خرما حاضر دود حاضر گیاهخوار نمیشه پول لازم
من حاضر رول حاضر گل حاضر اون غایب ولی از بیرون ناظر
هه خلاصه بذار همه بگن گل بازه
بذار خُل باشی خل رو موده اصا میمونه مغزِ خل تازه
آآآ حکم لازم ما که دل حکم کردیم
اون چرا برد با خشت
ما همه جوره احترام گذاشتیم و اون
همه حرکات به مولا زشت
هر کی به ما رسید به ما گیر کرد قلابش
هر جا ما جفت شیش گذاشتیم اونا بردن با دوتا بِش
آره خب این جمعه ها غروبش بده وسطِ شهرِ غم دیده
پس گفتن از شنبه شروعه واسه ما شنبه منبه تعطیله
یه شنبه ریکاوری واسه قبلشم به من میده
دوشنبه استارته و شلیک و طبیعت فشنگشم چیده
این جمعه ها غروبش بده وسطِ شهرِ غم دیده
پس گفتن از شنبه شروعه واسه ما شنبه منبه تعطیله
یه شنبه ریکاوری واسه قبلشم به من میده
دوشنبه استارته و شلیک و طبیعت فشنگشم چیده
من از دیوانه ها دیدم هزاران عاقلِ مُرده
و از عاقل ولی دیدم چنگ و غذایِ گربه
هیچ خفاشی نمیتواند ویروسِ آدم بسازد
مگر اینکه آدمی خفاش شده باشد
چه بسیار آنان که در پیمانه کم گذاشتند و
چه بسیار که خود در پیمانه کم بودند و حذف شدند
و حذفِ طبیعت را دوایی نیست
حتی اگر برای سرطان یا کرونا دارویی پیدا شود
خلاص