تو از چی دلخوری
پَرو نمیشه ریخت تو بالشای آجری
دلت گرفته و تفنگ سرپُریاز چی دلخوری
نه گریه داری و نه میشه خنده رو کشید به صورتت
گذشته هات هنوز نمیره تو کتت
بغضه عادتت
الله، من سفید دنیام سیاه
الله، دل نمیشه سر به راه
الله، تنها تو انبار کاه
هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباه
الله، جونم آلودست ببخش
دائم بهم زدن رو دست ببخش
الله، من اصلا آدم بده
لااقل تو مثل آدم مردنو یادم بده
مه گرفت دنیام گُم شدی رفتی
من صدات کردم وقتی میرفتی
تو قضاوت کن اشتباه هامو
وقتی راه رفتی رد پاهامو
الله، من سفید دنیام سیاه
الله، دل نمیشه سر به راه
الله، تنها تو انبار کاه
هی میگشتم دنبال نخ سوزنای اشتباه
الله، جونم آلودست ببخش
دائم بهم زدن رو دست ببخش
الله، من اصلا آدم بده
لااقل تو مثل آدم مردنو یادم بده